مجنون نمازش را شکست...

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی لیلا نشست



عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود



سجده ای زد بر لب درگاه او

پر ز لیلا شد دل پر آه او



گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟

بر صلیب عشق دارم کرده ای



جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای



نشتر عشقش به جانم میزنی

دردم از لیلاست آنم میزنی



خسته ام زین عشق دلخونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم نکن



مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو / این لیلای تو ..... من نیستم



گفت ای دیوانه لیلایت منم.

در رگ پنهان و پیدایت منم



سالها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی



عشق لیلا در دلت انداختم.

صدقمار عشق یکجا باختم



کردمت آواره صحرا نشد

گفتم عاقل میشوی اما نشد



سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا بر نیامد از لبت



روز و شب او را صدا کردی ولی..

دیدم امشب با منی گفتم بلی..



مطمئن بودم به من سر میزنی

در حریم خانه ام در میزنی



حال این لیلا که خارت کرده بود

درس عشقش بی قرارت کرده بود



مرد راهش باش تا شاهت کنم.

صد چو لیلا کشته در راهت کنم

بچه محله امام رضایوم

وره میبینی که شر و با صفایوم

بچه محله امام رضایوم



زلزلیوم حادثیوم بلایوم

بچه محله امام رضایوم



هر روز جمعه دلومه مبندوم

به پینجله طلا و ورمگردوم



کار و بارم ردیفه با خدایوم

بچه محله امام رضایوم



به مو بگو بیا به قله قاف

اصلا مو ره بیزر همونجه علاف!




قرار مرار هر چی بیگی مو پایوم

بچه محله امام رضایوم




دروغ ، مروغ نیست مییون ما باهم

الان به عنوان مثال تو حرم




چند روزه که تو نخ کفترایوم

بچه محله امام رضایوم




چشم موره گیریفته چنتا کفتر

گفته خودش: چنتاشه خواستی وردر




الان دروم خادماره مپایوم

بچه محله امام رضایوم




کفتراره که بردم از روگنبد

مرم مو واز تونخ رفت وآمد




تو نخشه او گنبد طلایوم

بچه محله امام رضایوم




گنبده نصب شب مده به دستم

او گفته: هر وقت که بییی مو هستوم




مویم که قانع و بی ادعایوم

بچه محله امام رضایوم




وخته میبینم توی عالم همه

ازش میگیرن و مگن واز کمه




گنبدشه اگر بده رضایوم

بچه محله امام رضایوم




گنبد و ممبد نموخوام باصفا

سی ساله پای سفره ای آقا




منتظر یک ژتون غذایوم

بچه محله امام رضایوم